سلام من شوهرم رو خیلی دوست دارم . اونم دوستم داره ولی اصلا احساساتش رو ابراز نمیکنه . در صورتی که من بهش میگم . غرور داره .
بعدشم ما با مادر شوهرم زندگی میکنیم . چیکار کنم که شوهرم وابستگیش به مادرش کم بشه ؟
عدم ابراز احساسات شوهر
سلام من شوهرم رو خیلی دوست دارم . اونم دوستم داره ولی اصلا احساساتش رو ابراز نمیکنه . در صورتی که من بهش میگم . غرور داره .
بعدشم ما با مادر شوهرم زندگی میکنیم . چیکار کنم که شوهرم وابستگیش به مادرش کم بشه ؟
درود - درون گرایی و سرد مزاجی مبحثش جداست ووابستگی به خانواده جدا خواهر عزیز
عرض کنم باید درروابط زناشویی خلاق بود وقلق مخاطب روبدست اورد وهم از علم نوین س ک س تراپ میشه تا حدودی بهبود بخشید و باتکنیکهایی میل جنسی وعواطف فرد رو به مسیر درست وهماهنگی سوق داد و این میطلبه به صبوری وخلاقیت ومدیریت زنانه شما که میتونید با یک مشاور متخصص دراین زمینه حلش کنید .
توجه داشته باشید اینگونه افراد که همونطور ازشما ازغرورش حرف زدید حالا غرور کاذب وترس واسترس میتونه باشه این مانع درایشون شکل گرفته ودراینگونه افراد متفاوته ابراز واینو هم دقت کنید دلیل نیمشه چون ابراز نشه محبت بصورت کلامی دوستتون نداشته بشه به خودتون زمان وانتظار معجزه آنی نباشید.
اساسی ترین تاکیدم این هست دراین مورد سرد ییا غرور وا براز نکردن با شوهرتون هرگز مجادله نکنید چون منجر به یک تنش وخدشه وسرسختی میشه وممکنه مقابله کلامی ودرونی درشون شکل بگیره.
میتونید با تکنیکهایی خاصی مسلط وبه نغع خودتون جلو برید .
هرچه بیشتر مستقیم بگویید که چرا به من توجه نمی کنید و اظهار علاقه نمی کنید او بیشتر مقاومت می کند و از شما فاصله می گیرد..
توجه داشتیه باش چنانچه به شما علاقه نشان داد و یا از شما تعریف کرد آن را بسیار به رو بیاورید واظهار خوشحالی کنید، آن روز را بسیار محبت کنید و بگویید که چقدر از این جهت احساس امنیت و دلگرمی می کنید تا بدین شکل به تکرار آن تشویق شود.
درمورد وابستگی وزندگی کردن با مادر شوهر = الان شما مشکلتون عدم استقلاله یا دخالت مادر ایشون . بیشتر توضیح بدید درخدمتتونم
ممکنه در برابر خانواده خودش ابراز احساسات نکنه و یا اینکه مثل بیشتر مردان از ابراز احساسات فرار کنهنوشته اصلی توسط asalam
و اینکارو دون شان مردانگی خودش بدونه ... پس نباید به این مورد زیاد حساسیت نشون بدید
در ضمن شما میتونید محبت بیکران خودتون رو به مادرشوهر بیشتر از شوهر ابراز کنید تا توجه و اعتمادش رو جلب کنید
و اونوقت شما میتونید علاوه بر جلب اعتماد مادرشوهرتون به طور غیرمستقیم روی رفتارهای شوهرتون هم اثرگذار باشید
پس به جای بی حوصلگی کمی با صبر میتونید به اونچه که میخوایت برسید
سلام ممنون از اینکه راهنماییم می کنید . پدر شوهرم چندساله که فوت کرده و مادرشوهرم تنهاست،یک خانواده پر جمعیت هم هستن . شوهر من بچه آخرشونه و 7 تا آبجی داره . این آیجی هاش هم خیلی هوای مادرشون رو دارن و اگه شوهرم چیزی خلاف میل مادرش بگه خواهراش باهاش برخورد میکنن. حتی بارها شده که مادرشوهرم با پسرش که شوهر من باشه بحث میکنن و شوهرمو ناراحت میکنه و آبجی هاش از مادرشون دفاع میکنن نه شوهر من ،حتی اگه حق با مادرشون نباشه . مادر شوهرم روی رفت و آمدهای ما خیلی حساسه ،جرات نداریم جایی بریم ،حتی باید خانم رو با خودمون ببریم ،اونم حتما صندلی جلوی ماشین بشینن. وای از روزی که بفهمه ما رفتیم بیرون واسه تفریح و بخواییم شام یا نهاری بیرون بخوریم و اونو نبرده باشیم .تا حرفی بشه میگه رفتین دورتون رو زدید حالا برگشتین . خیلی من باهاش مشکل دارم . واسه خوابیدن و بیدار شدن ،واسه آهنگ گوش کردن ..واسه بیرون رفتن یک روز جمعه که تعطیلیم و میخوایم بخوابیم اون نمیذاره ،میگه صبح زود بیدار بشین،مگه چقدر میخواین بخوابین .باز اگه شوهرم بخواد جایی بره که مادرشوهرم میخواد خونه باشه ،منم نمیذاره برم ،میگه شما باشید که من تنهام . منم یک اخلاقی دارم که زود ناراحت میشم . و زمان میبره که بخوام ناراحتی ها و این موضوعات رو فراموش کنم . شاید بارها بخاطر رفتار مادرشوهرم نشستم گریه کردم . ولی به مادرشوهرم چیزی نگفتم .... اگه همش پیش مادرشوهرم باشیم هیچ حرفی نیست ،وای به ساعتی که بریم خونه مامان خودم ،صدبار زنگ میزنه به شوهرم که کی میاین خونه . باز وقتی هم بریم خونه دیگه غر زدنای مادر شوهر و خواهرشوهر اگه اونجا باشن هست که چرا دیر اومدین مادر تنهاس. والا دیوانه شدم . کمکم کنید
من aslalam
پست بالا رو خودم نوشتم لطفا راهنماییم کنید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟